نیرو ها همه کم آورده بودند. از طرفی هوا هم خراب شده بود. همه خسته بودند و می گفتند : "ما دیگه جلو نمی ریم. چند بار رفتیم ، نمیشه ، دست نیافتنیه ، دیگه نمیایم." حاجی با همان لبخند ملیح همیشگی اش ، شروع کرد به حرف زدن و گفت: "ما مامور به انجام وظیفه ایم ، حالا در این راه اگه شهید بشیم هم شدیم دیگه. مگه شما از اون چریک های فلسطینی کم ترین که 35 بار عملیات کردن و شکست خوردن و باز مجددا از نو عملیات رو شروع کردن."
چنان مثال های حماسی و هیجان انگیزی آورد که بعد از تمام شدن حرف هایش همه اعلام کردند: "ما تا آخر هستیم."
این طوری حاجی نه تنها نیروها را مجاب به ماندن ، بلکه روحیه ی آنها را نیز چند برابر کرد. رفتیم و موفق شدیم و توانستیم به هدف مورد نظرمان نیز برسیم.
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بودن به کوشش علی اکبری