ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد *** به روز مرگ، شعرت، سوره ی یاسین نخواهد شد
فریبت می دهند این فصل ها، تقویم ها، گل ها *** از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد
مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم *** وگر نه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد
مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم *** خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد *** بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد
علیرضا قزوه
با تشکر از وبلاگ : آیات غمزه
امام عـــــلی علیه السلام فرمودند :
"رحمت خدا بر کسی که مهلت عمر خور را غنیمت شمارد و در کار عمل بشتابد." ، غررالحکم ، صفحه 473
از وقت تلف کردن خیلی بدش می اومد ، همیشه داشت یه کار مفیدی انجام میداد. یادمه یه بار یه جلسه خونگی رفته بودیم. صاحب خونه برای مهمونا ساندویچ و چایی و کیک درست کرده بود و خلاصه حسابی زحمت کشیده بود. حین جلسه از صاحب خونه تشکر کرد و با یه لحن مهربون بهش گفت : "کاش برای این همه زحمتی که برای اینا کشیدی ، فقط شربت و شکلات تهیه می کردی و بقیه وقت با ارزشت رو برای آماده کردن یه مطلب مفید می ذاشتی و اون رو توی جلسه می گفتی تا از خونت با دست پر بیرون بریم."
ادامه مطلب ...
امام صـــــادق علیه السلام فرمودند :
"هرکس برای خدا علم بیاموزد و برای خدا به آن عمل کند و برای خدا به دیگران بیاموزد ؛ در ملکوت آسمان ها از او به بزرگی یاد شود و گفته شود برای خدا آموخت و برای خدا عمل کرد و برای خدا یاد داد"، الکافی ، جلد 1 ، صفحه 35
اونقدر قشنگ می نوشت که همیشه انشاها و مقاله هاش رو میزدندبه در و دیوار مدرسه ؛ چون همه بچه ها دوست داشتن اونا رو بخونن. یه روز موضوع انشاء این بود : "در آینده می خواهید چکاره شوید؟" همه منتظر بودن ببینن طاهره چی مینویسه. شروع کرد به نوشتن و یه چند خطی هم نوشت. ولی بعد هرچی رو نوشته بود رو خط زد و اینطور نوشت : "به من الهام شده که خیلی زود می میرم ، البته با شهادت. اگه الان هم درس می خونم ، برای دکتر و مهندس شدن نیست ، فقط برای اینه که خدا رو بهتر بشناسم!".