یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

بعدا معلوم میشه - مجید حامدیان

     وقتی شهر نودشه را آزاد کردیم ، یکی از کارهای همت این بود که بسیج را در آن شهرراه انداری کرد و آموزش نظامی می داد ، در شهر میدان تیری درست کرد و گفت : "هر کس که میخواد بسیجی بشه ، بیاد اینجا."

     وضعیتی درست کرده بود بیا و ببین. صدای شلیک تیر یک لحظه هم قطع نمی شد ، صدای همه درآمده بود و اعتراض می کردند. اما حاجی در جواب آن ها می گفت : "صبر کنین ، بعدا معلوم میشه که من دارم چیکار میکنم."

     هرکسی که در شهر بود ، آمده بود و یک اسلحه گرفته بود و ان را می گرفت به سمت آسمان و یک خشاب خالی می کرد. انگار که یک جوری عقده گشایی می کردندو اکثرا هم می آمدند نزدیک بهداری و شلیک می کردند. دیگر آسایش نداشتیم.

     به حاجی گفتیم : " از بحث سر وصدا که بگذریم ، اینا دارن بیت المال رو نابود می کنن. این کار شما از نظر شرعی مورد داره" گفت : "من چیزی میدونم که شما نمی دونین." گفتیم : " یعنی چی؟ این حرفها چه معنی می ده؟" اینا همشون تشنه ی اسلحه اند و به خاطر اسلحه شاید خود فروشی هم بکنن و اون طرفی بشن. عطششون که بخوابه ، خودشون خسته میشن و دست برمیدارن."

     یک ماه نگذشته بود که شهر آرام شد و فقط هر از چند گاهی ، صدای تک تیری می آمد. حاج همت با هوش سرشاری که داشت ، توانسته بود شیوه ی صحیح برخورد با آنان را به کار بندد و جواب هم بگیرد.


برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بودن به کوشش علی اکبری

نظرات 1 + ارسال نظر
رد پا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 21:12 http://www.radepayeshaar.blogsky.com

مطلب جالبی بود. مرسی که به وبم سر زدین
در پناه حق

ممنون ، خواهش میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد