برای شناسایی به همراه او به بالای ارتفاعات گیسکه رفته و داخل سنگری شدیم. زیاد از حد به دشمن نزدیک بودیم. حاجی با دوربین مشغول برانداز کردن ارتفاعاتی بود که در دامنه شهر مندلی عراق قرار داشت و آنجا را شناسایی می کرد.
در همین حین ، دشمن متوجه حضور ما شد و اقدام به شلیک گلوله ی خمپاره کرد. اولین خمپاره در فاصله پنجاه ، شصت متری ما به زمین اصابت کرد ، دومی در سی متری و سومی نزدیک تر.
پس از شلیک سومین گلوله ، حاجی خیلی آرام به من گفت : "بلند شو بریم که الان دیگه سنگرمونو می زنن." سریع سنگر را ترک کردیم ، شاید بیش از صدمتر از سنگر دور نشده بودیم که گلوله درست به وسط آن اصابت کرد و سنگر رفت رو هوا.
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بودن به کوشش علی اکبری