همان طور که بسیجی ها حاجی رو دوست داشتند ، حاجی هم به شدت به بسیجیان عشق می ورزید و آنها را مانند فرزندان و برادران خود دوست می داشت. همیشه می گفت : "من خاک پای بسیجی ها هم نمی شم. ای کاش من هم بسیجی بودم و در سنگر نبرد از اونها جدا نمی شدم." می گفت : "شما بسیجیان تجسمی از روح والا و برتر یک انسان کامل هستید که امام زمان همواره در کنار شماست. شما باید بدونین که چرا می جنگین ، چرا کشته می دین و به کشته های خود می بالید و خرسند هستین."
اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که برادرش از قمشه به منطقه آمد و به حاجی گفت : "مردم از تو خواستن که بیایی و کاندیدنمایندگی بشی. باید خودتو آماده کنی تا بریم." حاجی پس از قدری تامل به برادرش گفت : "من اون لحظه ای که بسیجی ها با پیشونی بند هاشون میان واسه رفتن به خط از من خداحافظی می کنن رو ، با هیچ چیز و هیچ کجا عوض نمی کنم و تا لحظه آخر هم در کنار همین بسیجی ها می مونم."
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بودن به کوشش علی اکبری