یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

فقط گریه می کرد - نصرت الله کاشانی

     در عملیات خیبر ، تمام سنگینی عملیات در شکستن طلاییه بود. شکستن طلاییه را هم سپرده بودن به همت و لشکرش. شب اول بنا به دلایلی خط شکسته نشد و تا شب ششم هم آنها نتوانستند خط را بشکنند. از همه طرف فشار روی همت بود ، هم از بالا که مسئولان جنگ بودند و هم از پایین که نیروهایش بودند.

     شب ششم دستور داده شد که باید از وسط حمله کنید. این کار نشدنی بود. خود همت این را میدانست ، اما با این حال ، دستور را به نیروهایش ابلاغ کرد. آنها گفتند : "مگه نمی بینی چه خبره؟ اونجا فقط آتیشه ، ما نمیریم." دل حاجی خیلی گرفت. گریه اش گرفته بود. دعا می کرد که همان لحظه یک گلوله بخورد و بمیرد. می گفت : "می بینی؟ دیگه نه بالایی ها حرفم رو میخونن ، نه پایینی ها." من کمی دلداریش دادم.

     از بالا پیغام رسید که : "اگه نمی تونی به خط بزنی بکش عقب ، لشکر امام حسین (علیه السلام) این کارو انجام می ده." لشکر امام حسین (علیه السلام) به فرماندهی حسین خرازی رفتند و خط را شکستن. اماقبل از ظهر عقب نشینی کردند و برگشتند. با این حال ، زخم زبانی بود که به حاجی زده می شد که : "اگه نمیشد ، پس چه جوری حسین خرازی این کار رو انجام داد."

     به او گفتم : "گریه نکن ابراهیم ، زشته جلوی بچه ها ." گفت : "نه تو و نه هیچ کس دیگه ای نمی تونین بفهمین توی این دل من چی میگذره." گفتم : "آخه با گریه که کاری درست نمی شه." گفت : "حتی گریه هم آرومم نمی کنه ، اما به غیر از این هم کاری ازم بر نمیاد."


برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بودن به کوشش علی اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد