ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
با ماشین به سمت قرارگاه می رفتیم و صدای اذان ظهر رو از رادیو گوش می کردیم. آخرین الله اکبر اذان که تمام شد گفت : "نگه دار ، همین جا نماز می خونیم." با تعجب پرسیدم : "توی این بیابون؟!" گفت : "آره این جا که مشکلی نداره ، آتیش دشمن هم که این طرفا نیست."
حسن دائم الوضو بود ، من هم وضو داشتم. توقف کردیم و مشغول نماز شدیم. بیابون برهوت ، فرمانده توپ خانه ی سپاه ، پاهای برهنه و نماز اول وقت ، صحنه ی زیبایی رو از ارتباط خالق و مخلوق به تصویر کشیده بود. جالب اینکه فاصله ما تا قرارگاه ده دقیقه بیشتر نبود ، اما حسن دوست نداشت همین مقدار هم نمازش به تاخیر بیفته.
شهید حسن شغیع زاده
فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا (ص) و توپخانه سپاه