امام عـــــلـــــی (علیه السلام) :
"ریشه مردانگی حیا و میوه اش پاکدامنی است".غررالحکم ، ص 258
سربازیَش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ می گذراند. آن هم زمان شاه ، وقتی وارد خانه شد چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد ، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید ، آماده کرد. جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. هیجده دستشویی که در هر نوبت ، چهار نفر مأمور نظافتشان بودند! هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت : "بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟" عبدالحسین که نمی خواست دست از اعتقادش بکشد گفت : "این هجده توالت که سهله ، اگه سطل بدی دستم و بگی همه ی این کثافت ها رو خالی کن توی بشکه ، بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه ؛ با کمال میل قبول می کنم ؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم". بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند ، کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمت.
شهید عبدالحسین برونسی