یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

نون حلال

رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) :

"عبادت هفتاد جزء است. بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب روزی حلال است". الکافی ، ج 5 ، ص 75


     بحث تقسیم اراضی که پیش آمد ، عبد الحسین گفت : "دیگه این روستا جای زندگی نیست ، آب و زمین رو به زور گرفتن و می خوان بین مردم تقسیم کنند ، بدتر اینکه سهم چندتا بچه یتیم هم قاطی این هاست".رفتیم مشهد ؛ خانه یکی از اهالی که خالی بود. موقتا همان جا ساکن شدیم. مانده بود کار. دو ماه شاگرد سبزی فروشی شد و پانزده روز شاگرد لبنیاتی ؛ اما سرِ هیچ کدام دوام نیاورد. می گفت : "سبزی فروشه سبزی ها رو خیس می کنه تا سنگین تر بشه ، لبنیاتیه هم جنس خوب و بد رو قاطی می کنه و غَش و کم فروشی داره. از همه بدتر اینه که می خوان منم مثل خودشون بشم". بعد از آن یک بیل و کلنگ برداشت و رفت سرِگذر. بعد از سه چهار روز یک بنّا پیدا شده بود که عبدالحسین را با خودش ببرد. جان کندن داشت ، مزدش هم روزی ده تومن بود ولی به قول عبدالحسین "هیچ طوری نیست ، نون زحمت کشی نون پاک و حلالیه ، خیلی بهتر از اون دو تاست".


شهید عبدالحسین برونسی


روبوسی

رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) :

"هرگاه یکی از محارم خود را که به بلوغ جنسی رسیده ، ببوسد ؛ بین دو چشم و سر او را ببوسد و از بوسیدن گونه و دهان خودداری کند".مستدرک الوسایل ، ج 9  ، ص 72


     عید و بدرقه و زیارت برایش فرقی نداشت. هر وقت می خواستیم روبوسی کنیم فقط پیشانی مان را می بوسید. نه فقط من ، با خاله و عمه ها هم همین طور بود. گفتم : "ما که مَحرَمیم چرا درست روبوسی نمی کنی؟" با همان حُجب و حیای همیشگی اش گفت : "آخه خواهرِ من! دلیلی نداره صورت زن ها رو ببوسم ، فقط صورت مادر رو می بوسم. می ترسم در غیر این صورت به گناه بیفتم".


شهید شعبان قاضی پور


خواهش

رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) :

"ای فرزند آدم ، از آنچه خدا حرام کرده اجتناب کن و عفت داشته باش تا از اهل عبادت خدا محسوب گردی".ارشادالقلوب ، ترجمه طباطبایی ، ص 74-75


     آمده بود مهمانی ، سر سفره هم نشسته بود ، امّا دست به غذا نمی زد. زن دایی پرسید : "محمد علی! مگه گرسنه نیستی؟". همانطور که سرش پایین بود جواب داد : "می تونم یه خواهشی از شما بکنم؟ می شه چادرتون رو سرتون کنید؟!". آن روز یازده سال بیشتر نداشت.


شهید محمد علی رجایی


حکم انفصال

رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) :

"امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد : در امر و نهی خود مدارا کند ، در امر ونهی خود میانه روی نماید و به آنچه امر و نهی می کند ، دانا باشد".دعائم الاسلام ، ج1 ، ص368

     حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید : "جریان چیه؟" گفتم : "از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سرِ کار میاد ؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره ، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می کنم شورای انقلاب". با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش ها بود ، ولی ابراهیم نظرِ دیگری داشت ؛ گفت : "باید باهاش حرف بزنیم". رفتیم در خانه اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم ها گفت و از حجاب همسرش ، از خون شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آنقدر زیبا حرف می زد که من هم متاثر شدم. ابراهیم همان جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر ، میشه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید : "جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده ، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می کند".


شهید ابراهیم هادی


صندوقچه جبهه

رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) :

"آدمی از پرهیزگاران نمی شود مگر اینکه حسابرسی او از نفسش سخت تر از حساب کشیدن او از شریکش باشد".وسائل الشیعه ، ج16 ، ص98


     مسلمان بودنش فقط برای خودش نبود ، سعی می کرد اعضای خانه هم با او همراه شوند. یکی از کارهایی که برای این همراهی طرح ریزی کرده بود ، صندوقچه جبهه بود!

     صندوق کوچکی را درست کرده بود ؛ هرکسی غیبت می کرد یا دروغ می گفت ، باید مبلغی پول درون صندوق می انداخت. پول های صندوقچه را هم گذاشته بود برای کمک به جبهه.


شهید علی اصغر کلاته سیفری