-
دفترچه سفید
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1395 17:47
رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) : "از خود حساب بکشید پیش از آنکه به حساب شما برسند و اعمال خود را وزن کنید پیش از آنکه آن ها را بسنجند و برای روز قیامت خویشتن را آماده سازید.". وسائل الشیعه ، ج 16 ، ص 99 دفترچه کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقت ها با عجله از جیبش در می آورد و علامتی در یکی از...
-
ورزش شبانه
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1395 19:11
امـــام صـــــادق (علـــیه الســـلام) : "از نگاه (ناپاک) بپرهیزید که چنین نگاهی تخم شهوت را دل می کارد و همین برای فتنه صاحب آن دل بس است". تحف العقول ، ص305 "دانشجو بابایی ، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند!" این جمله یکی از داغ ترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه...
-
خوش تیپ
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1395 22:53
امـــام عـــلـــی (علـــیه الســـلام) : "زکات زیبایی عفت و پاکدامنی است". غررالحکم ،ص256 باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه ها به ابراهیم گفت : "ابرام جون! تیپ و هیکلت خیلی جالب شده. توی راه می اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می زدند." بعد ادامه داد : "شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی...
-
خاکریز دو جداره
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1395 07:31
تنگه ی چزابه یه منطقه استراتژیک در منطقه به حساب می اومد. به همین خاطر وقتی ما در منطقه پیش روی می کردیم ، عراقی ها پاتک سنگینی رو شروع می کردند و مجبور می شدیم عقب نشینی کنیم. از وقتی محمد تقی طرح خاکریز دو جداره رو داد ، دیگه نیازی به عقب نشینی نبود ؛ چون دو ردیف خاکریز به موازات هم احداث می شد و این قابلیت رو به...
-
این کار نشدنیه!
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1395 21:41
جنگ بود و کمبود اصلحه و مهمات بیداد می کرد. بخاطر تحریمی که بود ، هیچ کشوری حاضر نمی شد تجهیزات جنگی به ما بفروشه ؛ اگه کسی هم پیدا می شد ، با هزار تا ترس و لرز ، تجهیزات اولیه مثل سیم خاردار بهمون می داد. تو همچین شرایطی که اکثر بچه های جنگ فقط به کلاش و ژ-3 و توپ های غنیمتی فکر می کردند ، حسن به فکر ساخت قبضه توپ...
-
گداخت هسته ای
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1395 15:51
انرژی هسته ای به دو صورت تولید می شه : "شکافت هسته ای" و "گداخت هسته ای". در شکافت هسته ای عناصر سنگین مثل اورانیوم رو اصطلاحاً می شکافند و ازش انرژی می گیرند ، ولی در گداخت هسته ای عناصر سبک وزن رو به هم می زنند و اصطلاحاً همجوش می کنند. در این روش غالباً از هیدروژن استفاده می شه ، درست مثله روش...
-
حرف امام
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1395 21:35
این صدای احمدرضا احدیه که از لابه لای دست نوشته ها به گوش می رسه. این تنها صدای یه شهید نیست ، صدای رتبه اول کنکور تو رشته ی پزشکیه. گوش کن : "کدام پسر دانشجو می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در آن کشته شده و در آن جا دفن گردیده است. چه گونه بفهمند تانک ها هویزه را با 120 اسوه از بهترین خوبان ، له کردند. یا این مساله...
-
وقت دانش جوها
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1395 09:21
برای اساتید مثل شهید علی محمدی که کارهای علمی و تدریس دانشگاه رو هم زمان انجام می دن ، زیاد پیش میاد که مباحث کاری با کلاس و تدریس دانشگاه تداخل پیدا کنه. این جور وقت ها تعطیلی کلاس و برنامه ریزی برای کلاس جبرانی ، یه امر طبیعی تلقی میشه. یه روز که تو اتاق کار شهید مشغول صحبت بودیم ، تلفنش زنگ زد. صحبتش با تلفن خیلی...
-
این پول ها خوردن نداره!
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1395 01:14
اصلا به اضافه کار اعتقاد نداشت. می گفت: "وقتی میتونم تو زمان انجام کار ، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومی نداره که اضافه کار بمانم!" همین دقت ها و ریزه کاری هاش بود که برکت رو به زندگیمون آورده بود. نمونه دیگه ش حساسیت روی بیت المال بود. کارهای تحقیقاتی ش رو به خاطر بعضی مسائل محرمانه ، نمی تونست بیرون از...
-
امرار و معاش همراه با ایمان
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1395 16:31
دانش جو بودیم و مخارج تحصیل و امرار معاش ، اقتضا می کرد که همزمان با تحصیل ، کسب درامد هم داشته باشیم. مجید تدریس خصوصی برای دانش آموزان دبیرستانی رو انتخاب کرده بود. اما تدریسش خیلی دوام نیاورد و بعد از یه مدت رهاش کرد. گفتم : "چرا دیگه تدریس نمی کنی؟" گفت : "بعضی از خانواده ها آداب شرعی رو رعایت نمی...
-
دیگه خیالم راحته
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1395 15:31
هر سال از طرف جهاد تعدادی ماشین قسطی به نیروهای جهاد می دادن. تعداد زیادی ثبت نام می کردن و قرعه کشی معلوم می کرد که ماشین ها قسمت چه کسانی می شه. سال شصت و دو بود که اسم ما تو قرعه کشی در اومد و یه پیکان قسطی بهمون دادن. هر ماه مقداری از پولش رو می دادیم تا بالاخره ماشین مال خودمون شد. یادم نمیره روزی که آخرین قسط...
-
نماز اول وقت
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1395 14:27
با ماشین به سمت قرارگاه می رفتیم و صدای اذان ظهر رو از رادیو گوش می کردیم. آخرین الله اکبر اذان که تمام شد گفت : "نگه دار ، همین جا نماز می خونیم." با تعجب پرسیدم : "توی این بیابون؟!" گفت : "آره این جا که مشکلی نداره ، آتیش دشمن هم که این طرفا نیست." حسن دائم الوضو بود ، من هم وضو داشتم....
-
واردات رشته تحصیلی
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1395 18:53
کارش شده بود واردات رشته های خارجی. دونه دونه رشته هارو از دانشگاه های خارج کشور می آورد و لیست دروس ترمیک اون هارو تنظیم می کرد ؛ رشته هایی که دانشجویِ ایرانیِ علاقه مند ، باید سختی و غربت چند ساله رو تحمل می کرد تا در اون رشته تحصیل کنه. "کاربرد پرتوها" یکی از همین رشته ها بود. دروس ترمیک دانشگاه های خارجی...
-
ناخدای پیکان!
جمعه 27 فروردینماه سال 1395 13:40
مسئولین دانشگاه علوم دریایی نوشهر ، هوش و استعداد محمد ابراهیم رو بالاتر از بقیه دانشجوها می دیدند و تصمیم گرفتند برای اخذ تخصص ها و مهارت های بیشتر ، به کشورهای فرانسه ، سوئد و آلمان اعزامش کنند. دوره ای که تو آلمان برگزار می شد ، دوره ای بود برای بهترین دانشجویات ناوبری 70 کشور جهان. وقتی دوره تموم شد ، اسم محمد...
-
جنازه ام را روی مین های دشمن بگذاریم!
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1395 21:35
بعضی وقت ها غرق تحصیل می شیم و دیگر وظیفه ها رو فراموش می کنیم ، بعضی وقت ها وظیفه ها رو می گیریم و تحصیل رو بیخیال می شیم. اما اینجا می خوایم وصیت کسی رو بخونیم که قله های تحصیل و دیگر وظیفه ها رو با هم فتح کرد. رتبه اول رشته ی شیمی ، در دانشگاه شریف ؛ فرمانده گردان حبیب و فرمانده تیپ 10 سید الشهدا ؛ شهید محسن وزوایی...
-
طراحی سناریو
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1395 18:01
بعضی تجهیزات و قطعات صنعتی ، مستقیم یا غیر مستقیم به دانش و انرژی هسته ای مربوط هستند. از فیلامان لامپ رشته ای و پردازشگرهای بازی پلی اشتیشن بگیر تا قطعات تک منظوره ای که فقط تو صنعت هسته ای کاربرد دارن. وقتی در کل دنیا یه کشور این تجهیزات و قطعات رو تولید کنه و همون کشور دشمن درجه یک ما باشه ، کار سخت می شه. تحریم...
-
خیلی دیر شده
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 18:05
کار همیشگی ش بود. هر وقت دلش تنگ می شد دستمو می گرفت و با هم می رفتیم بهشت زهرا. اول می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه می رفتیم ؛ بعد می رفتیم سر مزار شهدا. می گفت : "این جا رو نیگا کن. اصلا احساس می کنی که این شهدا مردن؟ این جا همون حسی رو داری که توی قطعه اموات داری؟" بالا سر مزار بعضی از شهدا...
-
شناسایی با موتور
شنبه 21 فروردینماه سال 1395 15:20
چند نفر از قهرمان های موتور سواری کشور رو آورده بود جنوب. یه مدرسه در اختیارشون گذاشته بود به عنوان پایگاه. تیپ و قیافه ورفتارشون به بچه های جبهه نمی خورد. از همه بدتر اینکه ، رسیده ونرسیده گفته بودند: "برامون کیسه خواب آمریکایی تهیه کنید!" بچه ها کفری شده بودند و به دکتر می گفتند: "اینا دیگه کی اند...
-
هواپیماهای فرانسوی
جمعه 20 فروردینماه سال 1395 17:29
طبق گزارش ها ، عراق پنج فروند هواپیمای پیشرفته ی فرانسوی رو تحویل گرفته بود و پیش بینی کارشناسان ، شکست قطعی ایران در آینده نزدیک بود. فرمانده های سپاه دست به کار شدند و طرح های پیشنهادی برای مقابله با این نوع هواپیما رو بررسی کردند. ازبین همه ی طرح ها ، طرح ساده و کم هزینه ی حسین قاسمی انتخاب شد. طبق طرح ، یه سری...
-
ابتکار
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1395 11:29
نوعی از سامانه ی پدافند هوایی به نام هاواک رو با یک طرح ابتکاری تغییر داده بود. به این صورت که رادار تجسس PAR ، رادار تجسس ارتفاع پایین ICWAR و واحدهای مقابله با جنگ الکترونیک ROR رو از سامانه حذف و وظیفه رادار PAR رو به رادارهای مادر و کنترل شکاری واگذار کرده بود. اول رادارهای مادر موقعیت هدف رو شناسایی می کردند و...
-
یا معین الضعفاء
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1395 11:50
از صبح تا ظهر هفت شهید کشف شد. رمز حرکت آن روز امام رضا علیهالسلام بود: یا امام هشتم. حتما شهیدی دیگر نیز کشف میشود، اما خبری نشد. خبر رسید امام جماعت مسجد امام الصادق علیهالسلام در شهر العماره عراق نزدیک به ۱۵۰ پیکر آورده تا به ما تحویل بدهد. موجی از شادی بین بچهها حاکم شد. وقتی رفتیم سر قرار، دیدیم اجساد داخل یک...
-
پل بشکه ای
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1395 21:30
خرمشهر اشغال شده بود ، و آبادان محاصره. کافی بود نیرو و مهمات به رزمنده ها نرسه تا آبادان سقوط کنه و کار برای رزمنده ها سخت تر از قبل بشه. رودخانه بهمن شیر راه ارتباطی خوبی برای رزمنده ها و عقبه ی خودی بود ، اما نیاز به پلی داشت که قدرت داشته باشه نیرو و امکانات رو عبور بده. مصطفی که شرایط رو بحرانی دید، سریع طرح پل...
-
موشک زمان دار
شنبه 14 فروردینماه سال 1395 00:01
قبل از این که مصطفی طرح موشک های زمان دار رو بده ، رزمنده ها باید از موشک های بازوکا استفاده می کردند که حمل و استفاده ی سریع و عملیاتی از اون ها سخت بود. طبق طرح مصطفی ، یه ساعت و یه باطری به موشک های ممولی وصل کردند و از غلاف موشک به عنوان پرتاب کننده استفاده کردند. موشک ها در فاصله ی صد متری دشمن قرار می گرفتند و...
-
ما غافلیم
جمعه 13 فروردینماه سال 1395 19:20
رو به روی خوابگاه دانشگاه صنعتی شریف (خیابان زنجان) تعدادی از خونه های قدیمی و مخروبه وجود داشت که به ذهنمون هم نمی رسید کسی توی این خونه ها زندگی کنه. یه روز مصطفی دستم رو گرفت و برد کنار یکی از خونه ها. اون جا یه اتاق خرابه ی نمناک رو دیدم که به جای در ، پرده جلوش آویزون بود ؛ یه لامپ معمولی هم جلوی در روشن بود. این...
-
چیزی که امکان نداشت
جمعه 13 فروردینماه سال 1395 11:35
رفته بودیم برای بازدید از موشک های فوق پیشرفته ی روسی. وقتی بازدیدمون تموم شد ، حسن رو کرد به کارشناس روسیه و گفت : "اگه میشه فن آوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!" ژنرال ها و کارشناسان روسی خندیدند و گفتند : "امکان نداره. این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست." حسن خیلی جدی و محکم گفت :...
-
نابغه جنگ
جمعه 13 فروردینماه سال 1395 09:38
بنیان گذار واحد اطلاعات-عملیات جنگ ، پیش گوی نظامی ، نابغه جنگ و طراح عملیات بزرگ فتح خرمشهر ، همه و همه عناوینی یه که یه جوون 27 ساله به خودش اختصاص داده. جوونی که به عنوان خبرنگار جنگی به جنوب اومد و با نبوغ خاصی که از خودش نشون داد به عنوان "چشم جبهه ها" معروف شد. اما از همه ی این عناوین و پست و مقام ها...
-
یا مولا امیر المومنین علی علیه السلام
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1395 15:51
شخص امیر المومنین علیه السلام نیز بارها شهادت خود را پیشگویی کرده بود و فرموده بود که محاسنم به خون سرم خضاب خواهد شد و کاملا قاتل خویش را میشناسم ! در آخرین ماه رمضان عمر مبارکش که در شب بیست و یکم آن به شهادت رسیدفرمود : «اتاکم شهر رمضان و هو سید الشهور و اول السنة » ماه رمضان فرا رسید که بهترین ماهها است و اول سال...
-
هویت
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1395 15:23
سال 1370 بود که مقام معظم رهبری برای مراسم اعطای سردوشی تشریف اورده بودند. جلو رفتم وایشون درجه ام رو گذاشتند روی شونه هام و محکم فشار دادند. احساس کردم اعطای این درجه مهر تاییدی از طرف رهبریه. وقتی مراسم تموم شد رفتم کنار حسن و گفتم : "تو فرمانده من بودی و واین درجه ای که به من دادند ، حق تو بود." با خنده...