یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

فکر گناه

امام عـــــلـــــی (علیه السلام) :

"کسی که در اندیشه گناه باشد و پیرامون آن بسیار فکر کند سرانجام همان افکار بد و اندیشه های پلید ، او را به ارتکاب گناه می خواند و آلوده اش می سازد".غررالحکم ، ص 186

     مهمانی بودیم ؛ خانه پسر خاله. بچه های فامیل هم جمعشان جمع بود و دنبال سوژه ای بودند برای خنده و خوش گذرانی. یکی از بچه ها سوژه را پیدا کرده بود. عروسک بزرگی را برداشت ، لباسش را درآورد و پرت کرد سمتِ شعبان. همه منتظر بودند ناراحتیش را ببینند و بزنند زیر خنده.

     شعبان که چشمش به عروسک افتاد ؛ سریع بلند شد تا مهمانی را ترک کند. با لحن خاصی به شعبان گفتند : "حالا مگه چی شده که می خوای بری !؟"

     شعبان رو به بچه ها کرد و حرفی زد که هیچ کس انتظارش را نداشت : "این عروسک فکر آدم رو مشغول می کنه ، این عروسک می تونه آدم رو به گناه بندازه".


شهید شعبان قاضی پور


نامه

امام عـــــلـــــی (علیه السلام) :

"قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم گیرید و زیادتی کلمات را حذف کنید و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید! بر حذر می دارم شما را از پر حرفی و پرنویسی ، زیرا اموال مسلمانان نمی تواند این گونه خسارت ها را تحمل کند".الخصال ، ج1 ، ص310


     بعد از مدت ها چشم انتظاری ، نامه اش از جبهه به دستمان رسید. پاکت نامه را که بازکردم ، یک برگه ی کوچک داخلش بود. روی همان ، نامه اش را نوشته بود. وقتی آمد مرخصی ، گفتم : "محمدجان! اگه اونجا کاغذ پیدا نمیشه ، خب از اینجا ببر". گفت : "نه مادرجان! کاغذ پیدا میشه ، اما چون متعلق به بیت الماله ، نمی خوام خدای ناکرده چیزی از بیت المال پایمال بشه".


شهید محمد مرتضوی


فرار

امام عـــــلـــــی (علیه السلام) :

"ریشه مردانگی حیا و میوه اش پاکدامنی است".غررالحکم ، ص 258


     سربازیَش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ می گذراند. آن هم زمان شاه ، وقتی وارد خانه شد چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد ، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید ، آماده کرد. جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. هیجده دستشویی که در هر نوبت ، چهار نفر مأمور نظافتشان بودند! هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت : "بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟" عبدالحسین که نمی خواست دست از اعتقادش بکشد گفت : "این هجده توالت که سهله ، اگه سطل بدی دستم و بگی همه ی این کثافت ها رو خالی کن توی بشکه ، بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه ؛ با کمال میل قبول می کنم ؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم". بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند ، کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمت.


شهید عبدالحسین برونسی


ثواب یا گناه

امام عـــــلـــــی (علیه السلام) :

"محفوظ بودن زن ، برای سلامتی اش مفید تر است و زیبایی او را با دوام تر می کند". غررالحکم و دررالکلم ، ص405


     وقتی از چیزی ناراحت می شد ، با هیچکس حرف نمی زد و فقط سکوت می کرد. یک روز که از نماز جمعه برگشت ، دیدم خیلی ساکت هست. پرسیدم : "داداش اتفاقی افتاده؟ ناراحت به نظر می رسی!"

     با همان حجب و حیای همیشگی اش گفت : "کاش خانم ها بیشتر مراقب حجابشون بودند امروز پرده قسمت زنونه کنده شد و بی اختیار چشمم افتاد به خانمی که چادر سرش نبود و موهایش کامل پیدا بود ؛ اگه بیشتر مراعات می کردند ، ثواب نماز ما هم با گناه آلوده نمی شد".


شهید علی ماهانی


تنبیه

امام عـــــلـــــی (علیه السلام) :

"هرکه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افکند ، خوشبخت شود.هرکه آن را با لذت هایش واگذارد ، بدبخت گردد و از درگاه حق دور شود".غررالحکم و دررالکلم ، ص605


     منطقه ، تازه از وجود اشرار پاک سازی شده بود و نگهبانیِ شب در آن شرایط بسیار حیاتی بود. یک شب که نگهبان ها پستشون رو بدون اجازه ترک کرده بودند ؛ به دستورِ محمود باید وسط محوطه سینه خیز می رفتند و غَلت می زدند تا تنبیهی اساسی بشن و حساب کار دستشون بیاد.

     تنبیه نگهبان ها که شروع شد ، یه مرتبه دیدیم محمود هم لباسش را درآورد و همراه آن ها شروع کرد به سینه خیز رفتن. محمود که نگاه های متعجب ما را دیده بود ، گفت : "یه لحظه احساس کردم که از روی هوای نفس می خوام اینا رو تنبیه کنم ؛ به همین خاطر کاری کردم که غرور ، برمن پیروز نشه".


شهید محمود دولتی مقدم