امام عـــــلی علیه السلام فرمودند :
"شما مردم را به تقوای الهی و داشتن نظم و انظباط در کارهایتان سفارش می کنم" ، نهج البلاغه ، ص 421
هیچ وقت با لباس نامرتب یا کثیف ندیدمش ؛ حتی تو اوج مبارزات ، این برام خیلی عجیب بود. تو نظم لنگه نداشت. یادمه وقتی از بیرون می اومد و چادرش رو در می آورد ، حتما باید خیلی قشنگ و دقیق اون رو تا می کرد و گوشه می ذاشت.
ولی برخلاف ظاهر منضبطش اصلا آدم خشکی نبود ؛ بلکه برعکس خیلی هم حون گرم و مهربون بود. هروقت کسی رو برای اولین بار می دید ، یه جوری باهاش گرم می گرفت که انگار چندساله می شناسدش.
ادامه مطلب ...
امام صـــــادق علیه السلام فرمودند :
"هرکه یک بیمار مسلمان را عیادت کند خدا همیشه با او هفتاد هزار فرشته گمارد تا دربند او درآیند و تا قیامت تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر گویند و نیمی از نمازشان برای عیادت کننده ی بیمار باشد" ، الکافی ، ج3 ، ص 120
بعضی از بیماران آسایشگاه طوری بودن که هیچ کس حتی طاقت دیدنشون رو نداشت ، چه برسه به اینکه ازشون نگهداری کنه ، ولی صدیقه میرفت اونا رو میشست و کاراشون رو انجام می داد و اصلا هم از این کار ناراحت نمی شد. کلا آدم پر و دل جراتی بود ، واسه همین هیچ وقت دنبال کارای کوچیک و راحت نمی رفت. همیشه آخر هفته یا تو آسایشگاه کهریزک پیداش میکردیم یا تو بیمارستان معلولین ذهنی نارمک.
امام علی علیه السلام فرمودند :
"کسی که به یاد سفر طولانی آخرت باشد ؛ خود را آماده می سازد." ، غررالحکم ، صفحه 150
ازم میخواست یه روز بهش مرخصی بدم. منم گفتم برو. وقتی شب برگشت ، حسابی می لنگید. اول فکر کردم تصادف کرده ، ولی هر چی ازش پرسیدم ، نگفت چی شده. بالاخره بعد از کلی اصرار گفت : "پابرهنه روی لوله های نفت راه رفتم!" گفتم : "تو این آفتاب داغ!؟ مگه زده به سرت؟"
گفت :" این چند وقت خیلی از خودم غافل شده بودم ، باید این کارو میکردم تا یادم بیاد چه آتیشی منتظرمه!" گفتم : "تو و آتیش جهنم!؟ تو که جز خدمت کاری نمیکنی!" گفت : "تو اینطور فکر میکنی ، ولی من خیلی گناه دارم. بعضی از اشاره ها یا بعضی سکوت های نابه جا ... اینا همه گناهان کوچیکی هستن که چون تکرار میکنیم برامون عادی میشه. واسه همین دائم باید حواسمون جمع باشه".
ادامه مطلب ...
مقام معظم رهبری :
"دشمن میخواهد یاد شهیدان فراموش شود. دشمن میخواهد خاطره ی این مجاهدت ها و بزرگ مردی ها در حافظه این ملت نماند. درست نقطه مقابل این ، همه باید حرکت کنند. یاد شهیدان را برجسته کنید ، زنده کنید ، خاطره ی آنها را حفظ کنید." ، دیدار خانواده های شهدا ، کردستان ، 22-2-1388
گفت : "میخوام خونمون بشه حسینیه تا هیچ موقع شهدا رو فراموش نکنیم " گفتم : "چطوزی میخوای یادشون رو زنده کنی؟" گفت : "دور هم جمع میشیم و بعد از روضه و دعا ، براشون فاتحه میخونیم و ازشون خاطره تعریف می کنیم " ... واقعا هم ، خونشون شده بوده حسینیه شهدا. اصلا هروقت خودشو می دیدم یاد جبهه و جنگ می افتادم. مخصوصا اینکه از دو سالگی هم ، شدیدا مجروح شده بود.
امام علی علیه السلام فرمودند :
"چه نیکو توشه ای است برای معاد ، نیکی کردن به بندگان." ، غررالحکم ، صفحه 385
از اول تکلیف و حتی قبل از اون ، عاشق حجاب بود. سنش کم بود ، ولی خیلی خوب رو می گرفت و چادرش را با اشتیاق زیاد سر می کرد. به دخترایی که به حجابشون اهمیت نمیدادن با مهربونی تذکر می داد و می گفت : "حجاب ، سلاح زن در برابر شیطونه". درسش خیلی خوب بود و بعضی وقتها چندین ساعت به دوستاش درس میداد ، بذون اینکه توقعی داشته باشه یا منتی بذاره. معلماش خیلی دوستش داشتن.