یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

محمد ابراهیم همت - زندگی نامه : قسمت سوم

     شهریور ماه 1359 که جنگ شروع شد ، ابراهیم یکی از سه فرمانده نام آور خطه کردستان بود. دو فرمانده دیگر احمد متوسلیان و محمود شهبازی بودند که هر کدامشان جایی با ضد انقلاب و همزمان ارتش بعث عراق درگیر بودند. 

     5 مهرماه 1360 ، وقتی عملیات ثامن الائمه در منطقه ی عملیاتی جنوب برای شکست محاصره آبادان انجام میشد ، این سه فرمانده در مکه مهمان خانه خدا بودند ، ضیافتی که نقطه شروع پیوند ناگسستنی  میان این 3 فرمانده شد و رشته این دوستی چنان محکم شد که تا وقت شهادت پا برجا ماند.


عباس برقی (همرزم شهید) :

     (( از مکه که حاجی برگشتن تو اتاق یک چند نفری نشسته بودیم ، حاجی داشت از مکه تعریف میکرد و اینها ، یهو یک جوونی از در وارد شد که من تا اون موقع ندیده بودمش بعد از حجشون. با سر تراشیده ، صورت سیاه و سوخته وارد شدن  و احوال پرسی کردن با حاجی و گوشه ی اتاق نشستن.حاجی هم صحبت میکرد . من خیلی مجذوب چهره ی این جوون شدم ، چون ندیده  بودمش خیلی برام حساس بود ، حاج احمد در حین صحبتش از من پرسید :مگه ایشون رو نمیشناسی . گفتم : نه ف زیارتشون نکردم تا حالا . گفت : ایشون حاج همت اند فرمانده سپاه پاوه. خب صحبت ادامه پیدا کرد گفت : خب حالا حاج همت خودش هست ، 2 تا خاطره بگم از زمان حجمون در خصوص حاج همت ، خیلی زیبا. 

     گفت : توی اون برائت از مشرکین ، حاج همت یک کار خیلی قشنگی کرد  چون زبان عربی هم  یه خورده وارد بود حاج همت ، عکس های برچسب حضرت امام  (ره) رو ، یک عکس هایی گرد کوچولویی بود مثلا از 2 تومنی های قدیم یه خورده بزرگتر ، گفت : یه تعداد از اینا رو کف دستش گذاشته بود و توی این راهپیمایی میرفت دید و بوسی میکرد با شرطه های عربستانی ، همزمان که دیدو بوسی میکرد دستشومیبرد  پشت  سرش یک دونه این برچسبارو میچسبوند  پشت  کلاه کاسکه این مامور عربستانی .

     کلاه سفید اون عکس که چسبیده میشد ، دیده میشد ، میگفت : به همین شکل حدود 20 نفر ، 30 نفر ایناره ، عکس امام (ره)  چسبوند پشت کلاه اینا ، اینا هم خبر نداشتن از پشت کلاهشون و قدم که میزدند همه ی جمعیت می خندیدند به اینا ، میگفت : اون موقع من فکر میکردم من نترسم حاج احمد میگفت. ولی دیدم یکی رو دست من بلند شده ، بنام حاج همت.)) 


     2 ماه بعد ، وقتی عملیات بعدی ایران در جنوب هم به پیروزی رسید و شهر بستان آزاد شد فرمانده سپاه تصمیم گرفت با توسعه سازمان  رزم سپاه ، چند لشگر جدید به نیرو های سپاه اضافه کند فرماندهان مختلف مامور  تشکیل تیم های تازه شدن ، در این بین در کردستان محسن رضایی به این 3 فرمانده جوان و 3 یار صمیمی دوخته شده تا با انتخاب تعدادی از همرزمانشان و انتقال آن ها از کردستان  به جنوب تیپی تازه را تشکیل دهد.


محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران) :

     ((چند بار من به پادگان دو کوهه میرفتم از نزدیک پیشرفت کارها  رو میدم و با احمد و همت و آقای شهبازی جلسه میذاشتم ، یکی از این جلسات  که خیلی هم برای من مهم این بود که کدام یک از این 3 نفر را بگذاریم  فرمانده تیپ 27 چون هر کدوم ، کمتر از دیگری نبود و بعد هم من نمیخواستم که این وحدت و این برادری که بین این 3 نفر است بهش لطمه وارد بشه چون مهم ترین سرمایه های ما در جنگ قبل از توپ و تانک همین سرمایه های معنوی و برادری و انس و الفت دوستان ما با همدیگه بود ، من نمیخواستم این انس و الفت ازبین بره ، بهشون گفتم شما باید یکیتون  فرمانده تیپ بشید ، یکی جانشین ، یکی رئیس ستاد ، منتها من اینکارو  نمی خوام بکنم ، میخوام خودتون به من پیشنهاد بدید و گفتم که من میرم تا جلسه بعد وقتی میام  دیگه  باید یکی از شما فرماندهی رو قبول کنه ، یکی جانشین ، یکی هم رئیس ستاد  . که وقتی  اومدم هم شهبازی و هم همت گفتند شما احمد و بزارین ما کمکش میکنیم ، ما در حقیقت همین کارو کردیم حاج احمد شد فرمانده ، شهبازی جانشین و حاج همت شد رئیس ستاد تیپ تازه تاسیس 27 محمد رسول الله ( ص ).)) 


     در فاصله 3 ماهه ی دی تا اسفند 60، ابراهیم همت در مقام رئیس ستاد تیپ تازه تاسیس  27  محمد رسول الله تهران ، از پادگان دو کوهه ، فضایی برای آمادگی روحی و جسمی بسیجیان تازه واردی ساخت که خود را  برای عملیات بزرگ بعدی آماده میکردند اما با نزدیک شدن به روزهای شروع عملیات دل همت هم برای شرکت در عملیات هوایی شد.


با تشکر فراوان از آقای یاسر انتظامی کارگردان مجموعه فرماندهان.