یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

فکر تمیز ، فکر کثیف

     یک بار به من گفت : " دقت کن ، انی روستایی ها هفته ای یک بار استحمام می کنن." خندیدم و گفتم : " برادر احمد ، به ما چه مربوطه!" گفت : "چی چی به ما چه مربوطه؟ به ما ربط داره ، خوب هم ربط داره. این ها باید هفته ای یه روز استحمام کنن و شما باید بر این امر نظارت داشته باشی. حتی بچه هاشون هم باید استحمام کنن. حالا زناشون رو که نمی تونیم بفهمیم می رن حمام یا نه ، ولی بقیه شون رو حتما چک کنید."

 

ادامه مطلب ...

فقط جمهوری اسلامی

     روزهای اول فتح مریوان بود. همراه حاج احمد سوار بر یک جیپ ، مشغول پاک سازی شهر بودیم. همان طور که در خیابان های مریوان می گشتیم ، ناگهان یک نفر سبیل کلفت قلچماق ملبس به لباس کردی که فانسقه هم بسته بود را دیدیم.

     حاج احمد گفت: "بزنید کنار ببینم این چه کاره اس." زدم روی ترمز ، حاج احمد پیاده شد و رفت به سمت او. جالب این که حاج احمد با آن قد بلندش جلوی آن مرد سیبیل کلفت ، ریز به نظر می آمد. بلافاصله خیلی محکم از او پرسید : "ببینم! تو کی هستی؟ چه کاره ای ؟" او نگاهی به قد و بالای حاج احمد انداخت و همانطور که گوشه سبیلش را می چرخاند گفت : "ما کومله هستیم!"

     چشم تان روز بد نبیند ، تا گفت کومله هستیم ، حاج احمد چنان گذاشت زیر گوش طرف که او با آن هیکل و دبدبه ، نقش زمین شد. حاج احمد همانطور که مثل شیر بالای سر او بود ، گفت : "بچه ها ، بیایید اینو بندازید عقب ماشین ببینم. نسناس میگه من کومله ام! ما توی این شهر فقط یه طایفه داریم اونم جهوری اسلامیه ، والسلام!"

حکومت بر قلب ها

     وقتی در مریوان بودیم ، برای انجام امور نظافت ، نوبت بندی کرده بودیم و هر روز ، یک نفر وظیفه نظافت را بر عهده داشت. روزهای چهارشنبه هر هفته نوبت حاج احمد بود ، او با وجود مسئولیت سنگین فرماندهی ، در هر حالت و موقعیتی ، سخت مقید بود که نوبت انجام مسئولیت نظافت را رعایت کند.

     هیچ کاری ، هر چقدر هم که مهم بود ، مانع حضور سر وقت او برای نظافت نمی شد. سفره می انداخت و جمع می کرد. غذا و چای آماده و تقسیم می کرد. خیلی تمیز ظرف ها را می شست. سنگر ، محوطه و حتی دستشویی و توالت را به دقت نظافت و ضد عفونی می کرد.

     شاید بعضی ها چنین اعمالی را برای یک فرمانده شاخص نظامی جایز نمیدانستند ، اما حاج احمد منطق دیگری داشت. او میگفت : "فرمانده کسیه که توی خط مقدم ، برادر بزرگ تره و در سایر مواقع ، کمترین و کوچک ترین برادر رزمنده هاست." حاج احمد با این رفتار خود بر قلب بچه ها حکومت می کرد.


این مرد برجسته ...

     ... همین سردار عالی مقام ، جاوید نشان ، آقای حاج احمد متوسلیان ؛ که من از نزدیک این مرد برجسته را می شناختم و کار  او ، روحیه او و تلاش او را دیده ام و او یکی ار برجستگان دفاع مقدس بود. به نظر من ، به خصوص شما جوان های عزیز ، شرح حال این برجستگان را که خیلی درس ها به ما می آموزد ، بخوانید. خصوصا در آن بخشی که مربوط به عملیات این سردار عزیر هست ؛ چه  در  غرب ، چه در فتح المبین ، چه در بیت المقدس. و نام این شهید محمود شهبازی که به طور متصل با این مرد بزرگ در همراه ، این ها از افتخارات بزرگ و از متخرجین این دانشگاهند.

  ادامه مطلب ...