ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
امام عـــــلی علیه السلام فرمودند :
"اگر خدا را دوست می دارید ؛ محبت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید." ، الحکم الزهره ، ترجمه انصاری ، صفحه 91
بهش گفتم : "چرا لباسی نمی پوشی که در شان و موقعیت اجتماعیت باشه؟ یه کم بیشتر خرج خودت کن. چرا همش لباسای ساده و ارزون می پوشی؟ تو که وضعت خوبه". گفت : "تو بگو چرا باید یه چیزایی داشته باشم که بعضیا حسرت داشتن اونا رو بخورن؟ چرا باید زرق و برق دنیا چشمام رو کور کنه؟ دوست دارم مثله بقیه مردم زندگی کنم".
رسول خـــــدا صلی الله واله وسلم فرمودند:
"بهترین شما کسی است که قرآن بیاموزد و به دیگران آموزش دهد" ، وسائل الشیعه ، جلد 6 ، ص167
کلاس چهارم بود که اسمش رو تو کلاش قرآن نوشتم. یه روز وقتی رفتم از کلاس بیارمش ، معلمش جلوم رو گرفت و پرسید : "توخونه با فهیمه قرآن کار میکنید؟" گفتم : "نه ، چطور؟" گفت : "آخه خودش قرآن رو بلده ، بیشتر سوره ها رو تو کلاس می خونه و منو بچه ها گوش میدیم. طوری مسلطه که غلط های بچه ها رو زودتر از من میفهمه" با تعجب به فهمینه نگاه کردم. سرش رو انداخته بود پایین و چادرشو گرفته بود زیر چونه اش. بهش گفتم : "قرآن رو از کجا بلدی؟" گفت : "قبل از کلاس یه بار میخونم و یاد میگیرم!" تو مسجد بعد از نماز به همه می گفت : "هرکی دوست داره بمونه تا از همدیگه قرآن یاد بگیریم. نمی گفت : "یادتون بدم" تا به کسی بر نخوره.
امام عـــــلی علیه السلام فرمودند :
"هرکس مارا به دلش دوست داشته و بازبانش یاری کند و در رکاب ما ، با دستانش با دشمنانمان بجنگد ، او در بهشت با ما و در درجه ما خواهد بود." ، الخصال ، جلد 2 ، ص629
هرکاریش کردیم از شهر بیرون نرفت که نرفت ؛ حتی تو بمباران شدید. برای رزمنده ها هرکاری از دستش برمی اومد می کرد. یه روز یکی از اقوام بهش گفت : " چرا شما مثله بقیه همسایه ها و فامیل از آبادان نمیرین ؟" خیلی ناراحت شد. اشک تو چشماش جمع شد و بهش گفت : "مگه اهل بیت امام حسین علیه السلام تنهاش گذاشتن که ما بخوایم اماممون رو تنها بزاریم؟ اگه ما هم بریم ، پس کی هوای این جوونا رو داشته باشه. دیگه غیر از این چه تکلیفی داریم؟"