یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

تو هیچی نیستی

امـــــام صـــــادق (علیه السلام) :
"درآسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند. پس هرکس برای خدا تواضع کند ، او را بالا برند و هرکس تکبر ورزد او راپَست گردانند". الکافی ، ج2 ، ص122


     چشمشان به مهدی افتاد ، از خوشحالی بال درآوردند. دوره اش کردند و شروع کردند به شعار دادن : "فرمانده آزاده ، آماده ایم آماده!" هرکسی هم که دستش به مهدی می رسید ، امان نمی داد ؛ شروع می کرد به بوسیدن. مخمصه ای بود برای خودش.

     خلاصه به هر سختی ای که بود از چنگ بچه های بسیجی خلاص شد ، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشه ، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می زد : "مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این قدر بهت اهمیت می دن ، تو هیچی نیستی ؛ تو خاک پای این بسیجی هایی ...".


شهید مهدی زین الدین



دفترچه سفید

رســـــول خـــــدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) :
"از خود حساب بکشید پیش از آنکه به حساب شما برسند و اعمال خود را وزن کنید پیش از آنکه آن ها را بسنجند و برای روز قیامت خویشتن را آماده سازید.". وسائل الشیعه ، ج 16  ، ص 99


     دفترچه کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقت ها با عجله از جیبش  در می آورد و علامتی در یکی از صفحات می گذاشت. می گفت : "اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت می زنم." برایم عجیب بود که محمدرضا اسوه تقوا و اخلاق بچه ها آنقدر گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.

     چند روز قبل از شهادتش به طور اتفاقی دفترچه اش را نگاه کردم ، خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر ، مثل قلب محمد رضا سفیدِ سفید است.


شهید محمدرضا ایستان



ورزش شبانه

امـــام صـــــادق (علـــیه الســـلام) :
"از نگاه (ناپاک) بپرهیزید که چنین نگاهی تخم شهوت را دل می کارد و همین برای فتنه صاحب آن دل بس است". تحف العقول ، ص305


     "دانشجو بابایی ، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند!" این جمله یکی از داغ ترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه "ریس" آمریکا چاپ کرده بود. عباس گفت : "چند شب پیش ، کلنل "باکستر" فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه بر می گشتند ، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند". گفتم : "خوابم نمی اومد ؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم". هر دو با تعجب نگاهم کردند. فهمیدم جوابم قانع کننده نبوده. ادامه دادم : "مسائلی که اطرافم می گذره باعث میشه شیطان با وسوسه هاش من رو به گناه بکشه. در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش سرد بگیریم". حرفم که تموم شد ، تا چند دقیقه بهم خندیدند. طبیعی هم بود. با ذهنیتی که اونا در مورد مسائل جنسی داشتند ، نمی تونستنند رفتار منو درک کنند.

شهید عباس بابایی

خوش تیپ

امـــام عـــلـــی (علـــیه الســـلام) :

"زکات زیبایی عفت و پاکدامنی است". غررالحکم ،ص256


     باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه ها به ابراهیم گفت : "ابرام جون! تیپ و هیکلت خیلی جالب شده. توی راه می اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می زدند." بعد ادامه داد : "شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی ، ساک ورزشی هم که دست گرفتی ، کاملا معلومه که ورزشکاری!" ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی نداشت. جلسه بعد که ابراهیم رو دیدم خنده ام گرفت ؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می خورد غیر از کشتی گیر.بچه ها می گفتند : "تو دیگه چجور آدمی هستی! ما باشگاه میایم که هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و روفرم ، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!" ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمیداد و به بچه ها توصیه می کرد: "ورزش اگه برای خدا باشه ، عبادته ؛ به هر نیت دیگه ای باشه ، فقط ضرره".


شهید ابراهیم هادی



خاکریز دو جداره

     تنگه ی چزابه یه منطقه استراتژیک در منطقه به حساب می اومد. به همین خاطر وقتی ما در منطقه پیش روی می کردیم ، عراقی ها پاتک سنگینی رو شروع می کردند و مجبور می شدیم عقب نشینی کنیم.

     از وقتی محمد تقی طرح خاکریز دو جداره رو داد ، دیگه نیازی به عقب نشینی نبود ؛ چون دو ردیف خاکریز به موازات هم احداث می شد و این قابلیت رو به رزمنده ها می داد که بتونند به راحتی سنگر بسازند و با استفاده از خاکریزهای عقبی از ترکش توپ و خمپاره هایی که پشت سرشون می خوره در امان باشند. با این طرح شدت پاتک های عراق کمتر و قدرت بچه ها بیشترشد.


شهید سید محمدتقی رضوی

قائم مقام عملیاتی قرارگاه مهندسی - رزمی خاتم الانبیاء (ص)