یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یاران حسین علیه السلام

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

بازدید نماینده بنی صدر

     وقتی به گوش حاج احمد رسید که نماینده تام الاختیار بنی صدر در غرب کشورقرار است از مریوان بازدید کند ، با حالتی عصبانی گوشی تلفن را به زمین کوبید و به همراه دو ، سه نفر به طرف پادگان مریوان حرکت کردند. نماینده بنی صدر به همراه "سرهنگ نخعی" را راه رسیدند. سرهنگ نخعی از ماشین پیاده شد و به سمت حاج احمد رفت. حاج احمد در حالی که به شدت غضب کرده بود ، گفت : "کی گفته این بیاد اینجا ؟ کی به این اجازه داده از مناطق ما بازدید کنه؟"

     خلاصه کار بالا گرفت و قضیه به جار و جنجان کشیده شد ، طوری که حاج احمد با نماینده بنی صدر دست به یقه شد و ماشین آن ها را سر و ته کرد. او هم تهدید کرد که من "من ضمن گزارش کردن این عمل تو ، الان می رم و با هلی کوپتر برای بازدید بر میگردم." که باز هم حاج احمد به او گفت : "توصیه می کنم ، سوار هلی کوپتر نشین که از این مناطق عبور کنین  ، چون هوایی هم بهتون اجازه نمی دم!" بالاخره او برگشت و گزارشی برای بنی صدر برد. بنی صدر هم خواستار عزل حاج احمد به عنوان عنصر نا مطلوب از تمامی تشکل های نظامی شد.

     حاج احمد در ارتباط با این قضیه می گوید : "وقتی آیت الله خامنه ای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع برای بازدید آمده بودند مریوان ، به من گفتند : "بنی صدر داستان شما و خودتون رو به امام کشونده بود و از امام درخواست اخراج شما رو از کل جریان نیروی های مسلح و سپاه کرده بود ، اما بنده به امام عرض کردم که من احمد متوسلیان رو می شناسم ، ایشون آدم مخلص و مقتدریه. اگه میخواین اونو عزل کنین ، روی من هم در شورای عالی دفاع حساب نکنین."


من قبول نمی کنم

     در عملیات "بانی بنوک" ما با 30 ، 40 نفر حمله کردیم ، از این 30 ، 40 نفر ، چند نفر مجروح شدند و چند نفرمامور شدند که مجروحان را پناه بدهند ، چند نفر هم مامور شدند که اسیر هایی که گرفته بودیم به عقب ببرند و چند نفر هم شهید شدند.

     50 یا 100 متر مانده بود که به قله برسیم و کار تمام شود ، اما دیگر نه انرژی مانده بود؛ نه روحیه ای ، نه مهمات و نه عقبه ای. 7 نفر هم بیشتر نمانده بودیم. به هیچ عنوان نمی توانستیم جلو برویم . عملیات طول کشید بود و همه خسته بودیم. آن جا بود که حاج احمد به ما گفت : "همگی بلند می شیم و با هم تکبیر میگیم و با انرژی به جلو می ریم." همه با فرمان حاج احمد بلند شدیم و با تمام قوا الله اکبر گفتیم و با این تکبیر ها توانستیم در عرض چند دقیقه 100 متر آخر را فتح کنیم و حدود 45 را اسیر کردیم ؛ با همان 7 نفر.

     این قضیه گذشت تا این که چند وقت بعد ، دو نفر عراقی به ما پناهنده شدند. به دستور حاج احمد سلاح هایشان را تحویل گرفتیم. حاج احمد به همراه یک مترجم آمد و شروع کرد به پرسیدن سوال از آن ها.

     از قضا متوجه شدیم یکی از این دو نفر ، در آن عملیاتی که ما با 7 نفر و با تکبیر قله را فتح کردیم ، حضور داشته است. حاج احمد از او پرسید :

- چی شد که توی اون دقایق آخر جلوی قوای ما کم آوردین و ما تونستیم با سرعت بیایم بالا ؟

- اون موقع دیدیم که نا گهان نزدیک دو هزار نفر پشت تخته سنگ ها تکبیر میگند و به سمت ما میاند. مادیدیم دیگه اینجا جای موندن نیست و پا به فرار گذاشتیم. اون هایی که نتونستن ، اسیر شما شدن.

- ما که 2 هزار نفر نبودیم ، 7 نفر بودیم.

- چی ؟! محاله ؟! شما اصلا اونجا نبودین.

- آقا ، من فرمانده این ها بودم چی می گی نبودم ؟!

- اگه اون جا بودی ، منم اون جا بودم دیگه. اگه نگم دو هزار نفر ، دیگه تیکه تیکه ام کنین از هزار نفر پایین تر نمی آم.

حاج احمد تا این را شنید ، قهقهه ای زد که کسی تا آن روز از او ندیده بود و شاید اولین و آخرین قهقهه ای بود که از حاج احمد دیده شد. عراقی گفت :

- من که دیگه پناهنده تو ام ، چرا میخوای به من دروغ بگی ؟

حاج احمد ناراحت شد و گفت :

- من به شما دروغ نمیگم ، ما 7 نفر بودیم ، کم آوردیم ، مهمات مون ته کشیده بود ، آب نداشتیم ، نون نداشتیم ، ارتباط مون هم با عقب قطع بود ؛ یا باید اونجا رو فتح می کردیم یا کارمون تموم بود. متوسل شدیم به تکبیر که انرژی ماوراء الطبیعه بگیریم.

در آخر عراقی گفت :

- این ها رو گفتی ، اما من باز هم تاکید میکنم ، هر جا هم میخواین برین بنویسین ، هزار نفر پشت اون سنگ ها داشتن تکبیر میگفتند ، نه 7 نفر.

فکر تمیز ، فکر کثیف

     یک بار به من گفت : " دقت کن ، انی روستایی ها هفته ای یک بار استحمام می کنن." خندیدم و گفتم : " برادر احمد ، به ما چه مربوطه!" گفت : "چی چی به ما چه مربوطه؟ به ما ربط داره ، خوب هم ربط داره. این ها باید هفته ای یه روز استحمام کنن و شما باید بر این امر نظارت داشته باشی. حتی بچه هاشون هم باید استحمام کنن. حالا زناشون رو که نمی تونیم بفهمیم می رن حمام یا نه ، ولی بقیه شون رو حتما چک کنید."

 

ادامه مطلب ...